به افتخار سردار قاسم سلیمانی
دستی کشد این سو کشان مستی کشد آنسو کشان
وقت نبردی خون فشان
وقت نبردی خون فشان
این سو اهورا میشود آماده ی رزمی که میگیرد نفس
آن سو هنر در تنگنای بی نشان
اهریمن دون خون و آتش کرده دریا را
کشتی شکسته باد نفرین کرده دریا را
تیغی رها این سو وزان
تیر خدا آن سو وزان
اینک هجوم مردمان خشم از بالا و بالادست
فریاد برخیزیدشان کر کرده انسان های مست
این سو دم گرم سروش مهوشان
فریاد برخیزیدشان کابوس تلخ سرخوشان
نیرنگ اهریمن پر از خون کرده چشم مست ها
دشمن هویدا نیست
آنجا هنر در خوف شب گم گشته پیدا نیست
آنگه میان مست ها آتش فشان
یا شوکران مستی از دستان اهریمن چشان
فریاد برخیزید در هر سو نشان
پایان نمی یابد نبرد خوفناک خون فشان
شعر از : محمد حسین داودی
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: گلاریشاglarisha